شبکه یک - 5 آبان 1396

"قم" در متن یا حاشیه؟ (قم فانذر)

نماز جمعه قم- بحثی در موقعیت شناسی حوزه علمیه قم در دهه 90

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرائضی که من به عنوان بحث پیش از خطبه نماز جمعه قم خدمت شما عرض می‌کنم قاعدتاً به قم و اهمیت قم مربوط است. فضیلت قم امروز برای نه فقط جهان شیعه و کل جهان اسلام بلکه برای جهان بشری معلوم شده است. تحولات بزرگی که کم‌تر از 40 سال قبل در 4 دهه پیش از این از قم آغاز شد و منشأ و مرکز تپنده آن حوزه علمیه قم بود امروز به یک انقلاب بزرگ در سطح جهان اسلام و بلکه جهان بشری تبدیل شده است. همه جا چشم‌ها به این نهضت اسلامی دوخته شده است. قمی که توانست به عنوان مرکز اهل بیت(ع) برای جهان تشیع و بلکه جهان اسلام مرکزیتی پیدا کند و امروز آثار و برکات آن انقلاب که از این شهر آغاز شد تمام جهان و معادلات قوا را در جهان برآشفته و تغییر داده، قمی که قیام کرد و انذار کرد، جهان اسلام را برانگیخت. امروز دوباره خطاب به قم باید گفت «قم فانذر». باید به قم گفت به پا خیز برای شرایط جدید شیعه و جهان بیندیش، به درستی تصمیم بگیر، آگاه باش و تهدیدها و فرصت‌های امروز را در سطح ملی، در سطح بین‌الملل بشناس. به موقع تصمیم بگیر. درست نگاه کن و نسلی را تربیت کن که بتوانند از پس تداوم این نهضت عظیم بر بیایند. اگر قم دچار جمود و درجا زدن به لحاظ علمی و عملی بشود طبیعتاً کل جهان شیعه گرفتار این بیماری خواهد شد. قم امروز به لحاظ کمی و کیفی مرکز تشیع در جهان است. بزرگ‌ترین مرکز شیعه در جهان است. ده‌ها هزار طالب علم و عالم و استاد غالباً با اخلاص و با هدف خدمت به دین و دنیای مردم جمع شدند و عمر خود را وقف کردند. اگر این‌ها به درستی مدیریت نشوند به تدریج ممکن است مرجعیت صوری و اسمی در قم باشد و مرجعیت واقعی جای دیگر و جاهای دیگری باشد. مرجعیت به مفهوم لغوی کلمه را عرض می‌کنم که اعم از مرجعیت به معنای اصطلاحی آن است. اگر عقب بمانیم، اگر به موقع خود را در نیابیم، اگر اطراف را در نیابیم حتی اگر به طور قراردادی قم جلو باشد، به طور واقعی و طبیعی و غیر قراردادی قم عقب خواهد بود. عقب خواهد افتاد. اگر جهان اسلام امروز برانگیخته شدند، اگر شرایط طوری شده که همه مخالفان ما از غرب به رهبری آمریکا تا تکفیری‌ها، تا حتی کمونیست‌های سابق که همه لیبرال شدند و بعضی از آن‌ها هم مذهبی و مذهبی‌نما شدند، همه به نحوی کپی‌برداری ولو از روی حس حسادت و انتقام له ما یا علیه ما به سبک ما و به سبک انقلاب اسلامی کم کم احترام به مذهب، اداهای مذهبی در آوردن، شعارهای مذهبی دادن، به مسجد و کلیسا رفتن، احترام صوری به پیروان ادیان، مسلمان‌نمایی، مسیحی‌نمایی، شیعه‌نمایی، سنی‌نمایی باب شد، همه به این معنی بود که جهان به نحو عام و جهان اسلام به نحو خاص در برابر انقلاب اسلامی منفعل شد و گفتمان غالب، گفتمان انقلابی اهل بیتی شد. همه احساس کردند باید نسبت خود را به موافقت یا مخالفت در هندسه جدید فکری و عملی جهان معاصر با ما تعیین کنند. این یعنی از حاشیه به متن آمده‌ایم. ولی باید مراقب باشیم که چگونه می‌توان در متن ماند. سوال این است که آیا همچنان قم در متن است و در آینده نزدیک در متن خواهد ماند یا به حاشیه رفته و خواهد رفت؟ پرسش این است که چه کنیم که قم مرجعیت واقعی و عملی در سبک زندگی برای مسلمین و شیعیان و برای کم کم کل جهان ایمانی داشته باشد؟ سوال این است که وقتی خداوند می‌پرسید «قُل هل یستوی الذینَ یعلمونَ و الذین لا یعلَمون...»، بتوان پاسخ عملی داد که این‌ها با هم متفاوتند. «لا یستوی الذینَ یعلمون و الذین لا یعلمون». از کجا می‌فهمیم که آنان که می‌دانند با آن‌ها که نمی‌دانند مساوی هستند یا نیستند؟ باید به سبک زندگی‌ها نگاه کرد. باید نگاه کرد به این‌که آیا این دانایی تبدیل به توانایی شده است یا خیر؟ این‌ها باید به درستی بررسی بشود. چرا گفتند دانا و نادان مساوی نیستند؟ اگر در عمل دو گروه مساوی از آب در آمدند آن وقت باید در عالم و غیر عالم بودن آن‌ها تردید کرد یا در مساوی بودن و نبودن آن‌ها؟ اگر پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند «اقرَبُ الناس من درجةٍ نبوة اهل العلم و الجهاد...»، پیامبر(ص) ترکیبی از علم و جهاد را یه عنوان تقریب به درجه نبوت می‌شمارند و می‌فرمایند نزدیک‌ترین کسان به مقام نبوت و انبیا کسانی هستند که هم در علم ملا هستند و هم اهل عمل و جهاد هستند. جهاد نظامی، جهاد عملی، جهاد تربیتی. جهاد به معنی عرق‌ریزان روح است. عرق‌ریزی عقل است. مجاهد تنبل معنا ندارد. جهاد تنبل‌ها خواب است. پیامبر(ص) فرمودند دو صفت باید با هم ترکیب بشود. علم و جهاد. علم یعنی این‌که اگر مجاهد نادان و سطحی باشی هر چه هم تلاش کنی از خط انبیا دور می‌شوی. مجاهد بودن یعنی هر چه می‌خواهی ملا باش، اما اگر ملای خواب هستی، ملای غیر مجاهد، ملای بی‌عمل و غیر عمل‌گرا، ملای ترسو، ملای تنبل، ملای راحت‌طلب و نه مجاهد، باز هم از ساحت رسول‌الله(ص) دور هستی و پشت به پیامبر(ص) حرکت می‌کنی. قم باید مظهر ترکیب علم و جهاد در حد اعلی باشد. بله، یک زمانی شد و سرنوشت جهان شیعه و اسلام را تغییر داد. سخن این است که امروز، با توجه به شرایط امروز و فردا، این بار نه فقط در سطح ایران، نه فقط قم، بلکه در سطح کل جهان شیعه و جهان اسلام و جهان بشری که امروز همه به ما نگاه می‌کنند، قم هیچ وقت به اندازه امروز در سطح جهان دوست نداشته و هیچ وقت به اندازه امروز در سطح جهان دشمن نداشته و این به آن معنی است که هیچ وقت به اندازه امروز مؤثر و منشأ اثر نبوده است. سوال این است که چه کنیم این مرجعیت در عمل واقعاً باشد و بماند و گسترش پیدا بکند؟ اگر رهبری از تحول در حوزه سخن می‌گوید مراد این است که حوزه ضعیف، حوزه یک بعدی، حوزه‌ای که نتواند به وظایف خودش در دفاع از جهان‌بینی شیعی اسلامی و قرآنی، از ارزش‌های اخلاقی اسلام، از سبک زندگی معاصر اسلامی به درستی دفاع کند و حتی نتواند آن را تبیین کند، حوزه ضعیف نمی‌تواند به وظیفه شرعی خودش عمل کند. حوزه ماهیت و مشروعیتی ندارد جز دفاع قوی در حوزه نظر و عمل از دین خدا. اگر نتواند نحوه آموزش‌ها و پژوهش‌ها، نحوه مدیریت در حوزه، مرجعیت، مدرسین، اگر مجموع ما طلبه‌ها و فضلا همه نتوانیم حوزه را قوی بار بیاوریم طوری که بتواند یک سوم وظایفش را حداقل انجام بدهد در محضر خدای متعال مسئول خواهیم بود و باید جوابگو باشیم. ما در برابر ولیعصر(عج) مسئول هستیم و باید پاسخگو باشیم. این‌که فرمودند «اذا کان یوم القیامه جمع الله عزوجل الناس فی صعیدٍ واحد و وُضِعَتٍ الموازین، فتوزنُ دِماءُ الشهدا مع مِدادِ العُلماء فیرجحُ مِدادُ العُلما علی دِماء الشهدا»، که در قیامت وقتی ترازوها برافراشته می‌شود که عمل‌ها ارزش‌گذاری بشود مداد علما از خون شهدا بالاتر و مهم‌تر است به این معنی است که قلم آن عالم باید دست کم به اندازه خون آن شهید مؤثر بوده باشد. اگر عالمی و قلم عالمی و آثاری که منتشر می‌کنیم به اندازه خون شهید نباشد و اثر آن کم‌تر از خون شهید باشد چرا در قیامت قرب و منزلت او باید از خون شهید بالاتر باشد؟ بنابراین میزان آخرت میزان عدل است. میزان وهم نیست. در میزان عدل باید مداد چنان قوی و درست عمل کرده باشد که ارزش آن از دما که بالاترین و مبارک‌ترین قطره در عالم دنیا که همان خون شهید است بالاتر و مؤثرتر باشد. صرف سیاه کردن کاغذها، پر کردن گوش‌ها از اصوات کافی نیست. حجت بر ما تمام شده است. فرمودند وقتی حجت بر شما تمام شد می‌دانید که چه چیز درست و چه چیز نادرست است طبق آن‌چه می‌دانید عمل کنید. به دنبال خواسته‌ها و مطالبات نادرست این و آن به راه نیفتید. از کسی نترسید. به کسی باج ندهید. با جسی تعارف نکنید. «وَ لَئِنِ اتَبعتَ اَهواءَهُم بَعدَ الذی جاءَکَ مِنَ العِلم...»، اگر بعد از آن که علم به دست آوردی و دانستی که چه چیز مکتبی و چه چیز غیر مکتبی است باز هم تبعیت اهواء دیگران کردی، به دنبال خواسته‌ها و مطالبات و شعارهای غلط این و او به راه افتادی، نگاه کردی، سکوت کردی، کتمان کردی، «ما لَکَ مِنَ اللهِ مِن ولیٍ وَ لا نصیر». هر چه هم می‌خواهی عالم و ملا باش، از ولایت خدا خارج هستی. از طرف خدا نه مشمول ولایت الهی و نه نصرت الهی نخواهی بود. خداوند به تو کمک نخواهد کرد. جزو سپاه خدا و حزب خدا نیستی. فرمود که چرا احیای یک تن مساوی با احیای کل بشریت است؟ چرا قتل یک تن مساوی با قتل کل بشریت و 7 میلیارد انسان در لسان خداوند متعال در قرآن است؟ در روایت فرمودند این قتل و احیا، حتی مهم‌تر از قتل و احیای جسم، قتل و احیای روح و فکر و اخلاق و افکار مردم است. قتل و احیای فرهنگی است. امروز صحبت از قتل عام فرهنگی در سطح جهان و در سطح جامعه خود ما و خانواده‌های خود ماست. اگر حوزه ناکارآمد باشد و نتواند در فضای رسانه‌های جدید و فضای مجازی و حوزه‌های دیگر نه حرف مفت، حرف حساب، حرف آبرومند، حرفی که قابل دفاع عقلی و شرعی باشد بزند ما این صحنه را واگذار کرده‌ایم و در این قتل عام فرهنگی شریک شده‌ایم. وقتی به همه این وظائف عمل کنیم است که مشمول این آیه کریمه می‌شوی که «یَِرفَعُ الله الذینَ آمنوا مِنکُم و الذین اوتوا العلم درجات»، آن‌هایی که ایمان دارند و مشمول عنایات علمی از طرف خداند قرار گرفته‌اند، نه این‌که به درجات مضاعف از دیگران بالاتر هستند، خودشان درجات هستند. خودشان آن مقامات الهی و معنوی و قرب الی الله هستند. این نکته نخست و آن این‌که قم اگر بخواهد مرکزیت شیعه بماند باید ده برابر امروز کار کند. حوزه قم اگر می‌خواهد رهبر شیعه بماند در حوزه‌های مختلف عملی و نظری باید 100 برابر آن‌چه امروز عمل می‌کند عمل کند. مثل این‌که ما به اقتضای شرایط واقف نیستیم. بنده طلبه‌های مسیحی، پروتستان، کاتولیک را دیده‌ام، آخوندهای وهابی را دیده‌ام که 100 برابر ما و طلبه‌های ما اهل تلاش هستند. بدترین نقاط آب و هوایی می‌روند و برای مردم در دنیا نوکری و کلفتی می‌کنند. زندگی‌های بسیار سخت را تحمل می‌کنند، زیر مریض را پاک می‌کنند. به عیادت بیماران خود می‌روند. تبلیغ لسانی هم نمی‌کنند. بعد از یک مدتی می‌بینی آن‌ها را تغییر دادند و ما هنوز در کش و قوس این هستیم که در ایران ما روستاها و حتی شهرستان‌هایی داریم که گاهی این‌ها یک آخوند درستی به خودشان ندیده‌اند که به آن‌جا بروند. یک جمعی به آن‌جا هجرت بکنند، بیایند و خدمت بکنند. در خیابان‌های قم و مشهد طلاب بحمدلله این‌قدر زیاد هستند که در خیابان که راه می‌رویم به همدیگر می‌خوریم و مناطق بسیاری از داخل خود ایران هنوز هستند که کسی برای این‌ها نه قرآن گفته، نه حدیث گفته، نه حتی احکام اولیه شرعی به آن‌ها می‌گوید. نمی‌روند تا با فرزندان آن‌ها حرف بزنند. چه برسد به این‌که به نقاط محروم خارج از کشور بروند. به آفریقا و به نقاط گرسنه آفریقا و آسیا بروند. به نقاط خطرناک در آمریکای لاتین بروند. قم باید قدرت اندیشین و جرئت اندیشیدن را 10 بار بیش از آن‌چه که الان دارد داشته باشد اگر می‌خواهد مرکز شیعه بماند. اگر می‌خواهد رهبر شیعه بماند. اگر می‌خواهد موتور محرک جهان اسلام بماند. قم باید قوی بشود. حوزه قم باید بیش از آن‌چه هست و خیلی بیشتر باید قوی و کارآمد بشود. چرا در برابر فرمان الهی تحول و اصلاح درست نظام آموزشی پژوهشی حوزه، از زمانی که مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری در قم این حوزه را بازتولید کرد و به دنبال این مباحث بود تا مرحوم آیت‌الله بروجردی، تا آیات ثلاث و دیگران، تا امام، تا مطهری، تا بهشتی و تا الان رهبری مدام همین حرف‌ها را می‌گویند و اغلب مراجع هم قبول داشتند و قبول دارند و گفته‌اند ولی باز ما با یک موانعی روبرو هستیم که نه شرعی هستند و نه عقلی هستند. اگر قمی که آغازگر انقلاب بود می‌خواهد تداوم‌بخش این انقلاب بماند که امروز جهانی شده باید خودش را تکان بدهد. نماز جمعه‌ها هم همین‌طور هستند. نماز جمعه مرکز آگاهی و آزادی و آزدگی است. نماز جمعه‌ها مرکز امر به معروف و نهی منکر هستند. مصداقش و نه مفهومش. هر جا صحبت از امر به معروف و نهی از منکر می‌شود همه یکصدا می‌گویند واجب شرعی و مهم‌ترین واجب و اوجب واجبات است. خیلی خوب. تا حدی که راجع به مفهوم آن بحث می‌شود. اما وقتی می‌خواهی وارد مصداق آن بشوی، یعنی دور منکر خط قرمز بکشی و عامل آن را هدف قرار بدهی، اگر بخواهی مصداقاً به خصوص وارد نهی از منکر بشوی هزار دشمن و هزار توجیه و هزار تحریف پیدا می‌شود. در انتها خواهی دید که امر به معروف و نهی از منکر یک واجبی است که عملاً در مفهوم واجب است و در عمل حرام می‌شود. آن نهی از منکری را که گفته‌اند واجب است که در عمل در جامعه و در حکومت جلوی فساد و گناه و ظلم را بگیرد و نه آن نهی از منکری که همه فقط حرف آن را می‌زنند. نماز جمعه مرکز امر به معروف و نهی از منکر است. نماز جمعه شهرهای بزرگ به خصوص مثل قم، نماز جمعه تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، اهواز، تبریز و به خصوص قم و پس از قم تهران باید طوری باشد که صاحبان ثروت و قدرت بترسند و نگران باشند که نکند هفته آینده ما نقد بشویم و هدف قرار بگیریم و نهی از منکر بشویم و باید فقرا و مستضعفین و مظلومین و کسانی که حقوق آن‌ها پایمال شده امید داشته باشند که در نماز بعدی از حقوق ما سخن به میان بیاید. این نماز جمعه قلب تپنده و بلکه مغز فعال یک شهر و یک امت می‌شود. نماز جمعه در سیره اهل بیت(ع) نماز جمعه علی بن ابیطالب(ع) بود که فرمود دزد بیت‌المال را به نماز جمعه ببرید و جلوی مردم او را شلاق بزنید. آن نماز جمعه مرکز جامعه است. قلب جامعه است. می‌تپد و خون را به تمام جامعه روانه می‌کند. نماز جمعه‌ها جای سخنان تکراری و کلی‌گویی نیست. تنها چیزی که در نماز جمعه باید تکرار بشود موعظه است. بله، موعظه همواره باید تکرار بشود. دعوت به تقوا، توجه دادن به آخرت و خدا، تزکیه نفوس با تکرار است. تنها چیزی که در نماز جمعه باید تکرار شود این است. هر چه دیگر هست در تمام نماز جمعه‌ها و به خصوص در قم و تهران باید غیر تکراری باشد. باید مردمی که به نماز می‌آیند احساس نیاز کنند و بگویند چیزی شنیدیم، چیزی یافتیم و دانستیم که نمی‌دانستیم. حقی اقامه شد که مرده بود. حقیقتی مطالبه شد که فراموش شده بود. این همه فیش‌های حقوقی گرفتند، هر هفته هم از یک اداره‌ای خبرها درز می‌کند که فلان جا هزار میلیارد، چند هزار میلیارد اختلاس شد. دیگر در بعضی از جاها واحد دزدی و اختلاس میلیارد شده است. زیر میلیارد مثل این‌که کرایه نمی‌کند. این‌ها را به نماز جمعه‌ها بیاوریم و شلاق بزنیم. به نماز جمعه تهران و قم و شهرهای دیگر بیاورید و شلاق بزنید. بعد ببینید آیا برای نمازخوان جا کم می‌آورید یا کم نمی‌آورید. به سیره علی بن ابیطالب عمل کنیم. اگر یک مسئولی دروغ می‌گوید و وعده دروغ می‌دهد در نماز جمعه آبروی او را ببرید. از هر جناح و هر جریانی هم که می‌خواهند باشند. آن‌هایی که از بیت‌المال مسلمین، اموال عمومی، حق زنان بیوه و بی‌سرپرست و کودکان یتیم بالا می‌کشند، هر کس که می‌خواهند باشد، می‌خواهد شخصی باشد، مکلا باشد، می‌خواهد معمم باشد، می‌خواهد چپ یا راست باشد، آبروی این‌ها را باید در نماز جمعه‌ها ببرید. این نهی از منکر می‌شود. بیاورید و همین جلو بخوابانید و آن‌ها را شلاق بزنید. این‌هایی که از بیت‌المال حکومت دزدی می‌کنند. خیلی راحت می‌گویند طبق قانون مسئولینی که دو تابعیتی باشند، تابعیت آمریکا داشته باشند ممنوع است. بعد می‌گویند ده‌ها نفر از آن‌ها تابعیت دوگانه دارند. می‌گویند اگر فلان سوء استفاده را فلان کس در فلان بانک صورت داد باید با او برخورد بشود و بعد می‌گویند این قانونی است. قانون شما نامشروع است. اگر قانون شما غلط است، قانون را درست کنید. اگر آدم‌ها فاسد هستند آدم‌ها را اصلاح کنید. اگر اصلاح نمی‌شوند آن‌ها را بیرون کنید. اگر در نماز جمعه‌ها همین‌طور حرف‌های تکراری بزنیم و روی مشکلات و منکرات اصلی در جامعه انگشت نگذاریم فردا چگونه پاسخ علی بن ابیطالب(ع) را خواهیم داد که گفت به نام من و به نام شیعه بعد از هزار سال حکومتی تشکیل دادید و به اولیات وظایف خود به درستی عمل نکردید. نهی از منکر سخت است. دشمن‌تراش است. برایت پرونده‌سازی می‌شود. مرحوم علامه مجلس در بحار می‌گوید ابوذر در خیابان‌ها به راه افتاده بود. چون نمی‌گذاشتند حرفش را بزند در خیابان‌ها به راه افتاده بود و آیات کنز را برای مردم می‌خواند. از این کوچه به آن کوچه فریاد می‌زد که آن‌ها که به اندوختن طلا و نقره پرداخته‌اند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند به عذاب دردناک بشارتشان ده. خبر به خلیفه رسید و او را بازداشت کردند. گفت چه غلطی می‌کنی که به این طرف و آن طرف می‌روی؟ ما حکومت اسلامی هستیم. من داماد پیامبر(ص) هستم. من خلیفه مسلمین هستم. چرا در کوچه و خیابان‌ها به راه افتاده‌ای و ور ور می‌کنی؟ گفت من را از خواندن قرآن نهی می‌کنی؟ من ور ور نمی‌کنم. من قرآن می‌خوانم. آیات خدا را می‌خوانم. آیا من را از عیب‌جویی از کسانی که فرمان خدا را ترک می‌کنند نهی می‌کنی؟ آیا می‌خواهی شما را راضی کنم و خدا را خشمگین؟ شما ناراضی و خشمگین باشید و خدا از من راضی باشد نزد من گواراتر است. رضایت هیچ کس را بر خدا ترجیح نخواهم داد. اگر نهی از منکر نکنیم، مصداقاً و نه کلی و مفهومی، به خصوص در نماز جمعه‌ها، به خصوص در نماز جمعه قم و تهران که مرکز حکومت و مرکز علم شیعی هستند، کم کم کار به جایی خواهد رسید که همین اتفاقات بیفتد. ایشان را احضار کرده و می‌گوید چیزهایی که راجع به من و کسانی که من این طرف و آن طرف گماشته‌ام می‌گویی حرف مفت است. ابوذر می‌گوید هر چه در مورد تو و رفیق تو، یعنی معاویه می‌گویم از سر خیرخواهی برای مسلمین است. خلیفه گفت دروغ می‌گویی. تو به دنبال فتنه هستی. تو از اختلاف خوشت می‌آید. تو مدام به دنبال تنش و درگیری هستی. تو مریض هستی. به ابوذر گفت. ابوذر گفت من نمی‌گویم مثل پیامبر(ص) عمل کن. لااقل مثل قبلی‌ها، مثل خلیفه اول و دوم حکومت کن. شما به آن سبک هم حکومت نمی‌کنی. مثل آن‌ها حکومت کنی من سکوت می‌کنم. باز تا حدی قابل تحمل است. خلیفه به او گفت به تو چه بی‌پدر و مادر. ابوذر گفت «ما وجدت لی عذرا الا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر»، دیگر هیچ چیزی در پرونده من برای فحش دادن پیدا نکردی جز این بهانه که من تو را نهی از منکر می‌کنم. به من می‌گویی بی‌مادر چون روی کارهایی که می‌کنید انگشت می‌گذارم. کلی و روی هوا حرف‌ نمی‌زنم که آن‌چه در جوی می‌رود آب است. این‌که نهی از منکر از نیست. آن وقت نسبت ناروا به صحابی خاص رسول الله می‌زنند در حالی که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود «انی سَمتُ الرسول الله یقول...»، بارها شنیدم که پیامبر(ص) گفت، نه یک بار و دو بار، که «ما اظلت الخضراء و لا اقلت الغبرا من ذی لهجة اصدق من ابی ذر». آسمان سایه نینداخته و زمین در بر نگرفته کسی را صادق‌تر و راستگوتر از ابوذر. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید پیامبر(ص) راجع به ابوذر این حرف‌ها را زده. حالا این‌ها او را تکفیر می‌کنند. بعد هم او را تبعید کردند. اگر نهی از منکر مصداقی نکنیم فردا هم این اتفاقات در جمهوری اسلامی خواهد افتاد و همه نماز جمعه‌ها نماز جمعه‌های قبل از امیرالمؤمنین علی(ع) می‌شود. قبل از امیرالمؤمنین علی(ع) هم نماز جمعه همه جا بود. کسی چیزی نمی‌گفت جز کلیات. و اما حوزه باید بداند که به لحاظ نظری باید خودش را برای تمدن‌سازی و شرایط جدید جهانی بتواند آماده کند و باید بتواند نظریه‌سازی کند. گذشت آن روزی که خودت را برای سخنرانی در یک منبر برای یک روستا یا شهرستان آماده می‌کردی. آن دوران گذشت. امروز حرفی که می‌زنی فردا در فضای مجازی در سطح جهان منتشر می‌شود. امروز با همه بشریت حرف می‌زنیم. حوزه اگر قوی نشود، نمی‌تواند از پس این وظیفه امروز بر بیاید. حتماً رهبری خود را از دست خواهد داد چنان که در بعضی از عرصه‌ها حوزه‌های ما رهبری را از دست داده‌اند. در بعضی از رشته‌ها الان حوزه‌های علمیه شیعه در سطح رهبری نیستند. خودمان به خودمان می‌گوییم ولی واقعیت ندارد. رهبری در بسیاری از این فضاهای فرهنگی و رسانه‌ای جهان به دست دشمنان خدا و دشمنان دین افتاده است. حتی در داخل کشور در مواردی فرماندهی عرصه‌های فرهنگی با جریان‌هایی هست که مخالف اصلی آن فرهنگی هستند که در قم و حوزه قم تولید می‌شود و باید تولید بشود. جز یک عده موارد شخصی و در حاشیه ضعیف است. آدم‌ها با اخلاص، فضا به طور پراکنده آدم‌ها ملا و فاضل هستند، ولی این نمی‌تواند با این شرایط فعلی شیعه را در سطح جهان رهبری کند، جهان اسلام را رهبری کند. با این وضع فعلی نمی‌تواند در جهان در این مرحله جدید که حرف برای گفتن و شنیدن سخنان بسیار مهمی است در سطح مقدم و در خط مقدم بایستد و از اهل بیت(ع) و تشیع و مکتب اهل بیت(ع) دفاع کند. کسانی که موافق تحول در حوزه هستند چند دسته‌اند. بعضی از آن‌ها اساساً ضد دین و ضد روحانیت هستند. نه فقط به دنبال اسلام منهای روحانیت هستند بلکه به دنبال اسلام منهای اسلام هستند. به اسم اصلاح و تحول حوزه می‌خواهند بنیاد سنت‌های قوی بیش از هزار ساله فقهی، اصولی و متد جواهری حوزه نابود بشود. این‌ها می‌خواهند مرجعیت نابود بشود. می‌خواهند روحانیت به کلی مضمحل بشود. منتها شعار این‌ها اصلاح حوزه است. یک عده دیگر جاهلان هستند. یک توهمات جاهلانه‌ای در ذهنشان هست که حوزه باید چه بکند و چه نکند و هیچ مبنایی هم برای آن ندارند. همین‌طور روی هوا از سر بی‌سوادی و جهل می‌گویند حوزه باید اصلاح بشود. بعد می‌گویند آقا اصلاح چه هست؟ هیچ چیز نمی‌داند. تو که ابتداییات و الفبای فقه و اصول و فلسفه و عرفان و حتی ادبیات عرب را درست نمی‌دانی چرا شعار اصلاح حوزه می‌دهی؟ منظورت چیست؟ اما یک دسته سومی هستند که از تحول و اصلاح می‌گویند، از خود آقا شیخ عبدالکریم حائری مؤسس این‌جا، مرحوم آقای بروجردی، امام می‌توان نام برد. شهید مطهری و شهید بهشتی حرف‌هایی راجع به حوزه و اصلاح در حوزه و تحول در حوزه زدند، نه بعد از انقلاب بلکه 20 سال قبل از انقلاب، 40، 50 سال پیش از امروز حرف‌هایی زده‌اند که اگر من امروز برای شما بخوانم و نگویم این‌ها را چه کسی گفته ممکن است شما هم شعار مرگ بر فلانی بدهید. الان بنده بعضی از سخنان شهید مطهری و شهید بهشتی راجع به حوزه، راجع به اسلام، راجع به تشیع، راجع به عزداری امام حسین(ع) را جرئت نمی‌کنم بگویم. دو کلامش را گفتیم و دیدید که چه کار کردند. در ضمن من تقیه کردم و حرف‌های آقای مطهری را نگفتم. طوری شده که ما برای گفتن بعضی از سخنان امام و رهبری و مطهری و بهشتی باید تقیه کنیم. حرف‌هایی هست که با خودم آورده‌ام ولی الان هم نمی‌گویم چون احتمالاً این اولین و آخرین نماز جمعه قمی باشد که بنده آمدم. جرئت نمی‌کنم الان حرف‌های بهشتی و مطهری را برای شما بخوانم که چه گفتند. این‌ها بنیان‌گذاران فکری انقلاب اسلامی و تئوریسین‌ها و ایدئولوگ‌های جمهوری اسلامی بودند. در دهه چهارم جمهوری اسلامی ما جرئت نمی‌کنیم حرف‌های مطهری و بهشتی را تکرار کنیم. جرئت نمی‌کنیم. و اما مخالفین اصلاح و تحول در حوزه هم چند دسته هستند. یک عده ضد دین و ضد روحانیت و مرجعیت هستند. می‌گویند ضعف‌ها را نگو و اجازه بده این ضعف‌ها به بیماری تبدیل بشود، بیماری به بحران تبدیل بشود و بحران به مرگ حوزه و نابودی مرجعیت تبدیل بشود. بگذار این زخم گسترش پیدا بکند. بگذار کرم بیفتد. این‌ها مخالف تحول در حوزه هستند. این‌ها حوزه ضعیف آسیب‌پذیر و بیمار را می‌خواهند. دسته دوم «اعداء ما جهلوا» هستند. نمی‌دانند تحول در حوزه‌ای که رهبران اسلام می‌گویند و نه کافر، اصلاً چه هست. همین‌طور و چشم‌بسته مخالفت می‌کنند. جاهل هستند. یک دسته سوم هم کسانی هستند که به قول مطهری بی‌سواد، تنبل، مفت‌خور، مریدباز و مغازه‌باز با لباس روحانیت هستند. این‌ها هم نمی‌خواهند کسی از اصلاح و تحول و پیشرفت حوزه صحبت کند چون دکان این‌ها بسته می‌شود. مریدان خود را از دست می‌دهند. اما یک دسته چهارم هم هستند که دلواپسان حوزه هستند و آن‌ها آدم‌های صالحی هستند. آن‌ها با تحول در حوزه مخالفت می‌کنند اما نه از سر بداندیشی بلکه آن‌ها نگران هستند. می‌گویند نکند به اسم اصلاح در حوزه اصالت‌های حوزه هدف قرار بگیرد. نکند انحرافی در مسیر حوزه هزار و اندی ساله شیعه به اسم تحول و اصلاح پیش بیاید. نکند دست از سنت‌های صحیح و درست برداریم و دچار انحرافات و التقاطات فکری بشویم. این‌ها حرف‌های درست‌اندیش هستند. اما این‌ها به جای مخالفت اتفاقاً باید موافقت و همکاری کنند. از زمانی که مرحوم میرزای قمی در زمان فتحعلی شاه جرئت می‌کند دوباره صریحاً از ولایت فقیه سخن بگوید که فقیه باید امکان حکومت کردن و خراج گرفتن داشته باشد، میرزای قمی می‌گوید کجاست آن بسته یدی که برای فقیه و حاکم شرع لازم است تا بتواند خراج بر وفق شرع بگیرد و بر وفق آن صرف قضات و مجاهدین و مدافعین کند و کجاست آن تمکن و قدرت که مملکت‌گیری را نازل منزله جهاد فی سبیل الله کند؟ نام حلوا بر زبان راندن نه چون حلواستی. از زمانی که میرزای قمی این حرف را زد و گفت این‌هایی که می‌گویند پادشاهان صفوی و قاجار اولی الامر بودند و اطاعت از آن‌ها واجب بود حرف مفت زدند و اولی الامر مختص ائمه است و اطاعت فقط از امام معصوم و از مجتهد واجد شرایط عادل آن هم به اذن امام معصوم، اذن عام یا اذن خاص واجب است. از وقتی که مرحوم کاشف القتا عالم بزرگ نجف که به جنگ اخباریون و نواخباریون رفتند، زمان فتحعلی شاه وقتی می‌خواهد اجازه جهاد به شاه بدهد می‌گوید مشروعیت شاه و ولیعهد او در جنگ با روس‌ها ناشی از اذن من است و الا مشروع نیستی. می‌گوید این‌ها بنده ما هستند که به بندگی خود اعتراف دارند. از زمانی که کاشف القتا جرئت می‌کند بگوید شاه بنده ماست و به بندگی‌اش افتخار می‌کند، از زمانی که مرحوم نراقی در همان دوران اعلام می‌کند که حاکمیت حق فقهاست و در رأس حاکمیت باید آن‌ها باشند، از زمانی که فتحعلی شاه را مجبور می‌کنند که اعلام کند من به نیابت از مجتهدین حکومت می‌کنم تا امروز که نخستین حکومت شیعه در عصر غیبت به رهبری یک مرجع دینی تشکیل شد و وارد دهه چهارم خود می‌شود خیلی مسیر سختی طی شد. هزینه‌های سنگینی پرداخته شده است. اجازه ندهید یک عده راحت‌طلب بر سر این سفره بنشینند و مصرف شخصی بکنند. آبرو و نام و جاه و عنوان برای خودشان بردارند. اگر ما درست کار نکنیم سکولاریزم بر ما غلبه می‌کند. اگر از من بپرسند عامل اصلی گسترش سکولاریزم در حکومت و در جامعه چیست بنده عرض می‌کنم عامل اصلی آن تنبلی و ضعف ماست. ما به عنوان حوزه. هر جا که حوزه سخنی برای گفتن در عرصه نظر و عمل ارائه نکند، آن‌جا آن خلاء را چه کسی پر می‌کند؟ آن خلاء را چه چیزی پر می‌کند؟ نظام و گفتمان سکولار پر می‌کند. از بیمه و بانک و روابط بین‌الملل تا مسائل امروز فضای مجازی، تا هزاران مسئله دیگر که امروز جامعه ما گرفتار و درگیر آن است. وقتی که هر ماه کتاب‌ها و مقالات جدیدی از قم بیرون نیاید، جای این کتاب‌ها و مقالات، کتاب‌ها و مقاله‌های ترجمه‌ای در حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی با مایه‌های سکولار و لامذهبی بیرون می‌آید. ما لساناً با التقاط مخالف هستیم اما عملاً برای التقاط زمینه‌سازی می‌کنیم. مکتب التقاطی چطور درست می‌شود‌؟ وقتی که سخنان اصیل الهی به موقع بیان نشود. جامعه ما به سمت اسراف‌زدگی و مصرف‌زدگی می‌رود. یک جامعه بیمار که اغنیا و ثروتمندان اعم از مذهبی و غیر مذهبی اکثراً به فکر منافع خودشان و یک زندگی کاملاً سکولار هستند که در کنار زندگی سکولار حرم امام رضا(ع) و حرم حضرت معصومه(س) هم می‌روند. ما باید نسبت به این قضیه آگاه و هوشیار باشیم. خطر بزرگی است. حرص دنیا بر اغنیای ما غلبه می‌کند. فرهنگ درست دینی، اخلاق درست دینی، سبک زندگی دینی باید چگونه به مردم منتقل بشود؟ رهبری در یکی از صحبت‌ها گفت متأسفانه ما به موازات پیشرفت علمی و دنیوی پیشرفت اخلاقی نکرده‌ایم. همه از این طرف فکر می‌کنند الان اشکال ما این است که دائم در مسائل معنوی و اخلاقی و فرهنگی خیلی پیشرفت کرده‌ایم و از نظر دنیا و اقتصاد و تکنولوژی عقب مانده‌ایم در حالی که درست بر عکس این است. ایران بعد از انقلاب سریع‌ترین پیشرفت را در دنیا در حوزه صنعت و سازندگی و تولید برق و علم و انرژی و ثروت داشته است. بیشترین پیشرفت‌ها را در حوزه کالای دنیا داشته‌ایم. در علم پیشرفت کرده‌ایم. در سیاست پیشرفت کرده‌ایم. در اختراعات پیشرفت کرده‌ایم. زندگی امروز کجا و زندگی 37 سال پیش ملت ایران کجا؟ از لحاظ مادی خیلی جلو آمد. ولی متأسفانه بر خلاف آن‌چه که مشهور است و به ذهن و زبان ما می‌آید متأسفانه در حوزه مسائل اخلاقی و فرهنگی توقف کردیم یا عقب رفتیم. من عین عبارت رهبری را می‌خوانم. ایشان می‌گوید نسبت به قبل از انقلاب به لحاظ اخلاقی و معنوی پیشرفت کرده‌ایم اما هرگز به آن اندازه که در عرصه‌های علم و صنعت جلو رفتیم پیشرفت نکرده‌ایم. رهبری تصریح می‌کند که آن مقداری که ما وظیفه داشتیم و توقع داشتیم در عدالت اجتماعی موفق نبوده‌ایم. حوزه قم نسبت به مقوله اجتماعی نه کلی‌بافی بلکه در مصادیق امروز موضع و پیشنهادات خود را ارائه کند. در مورد مسئولیت‌پذیری مسئولان آن‌طور که ما می‌خواستیم مسئولین جمهوری اسلامی در حد فقرا متوسط به پایین جامعه زندگی کنند، متأسفانه در بخشی از مسئولین این اتفاق نیفتاده است. اگر در یک دوره‌ای افتاد مثل این‌که دوباره پشیمان شدند. دوباره به سمت مناطق مرفه و بالای شهر خزیدند. امام گفت اگر روزی دیدید مسئولین جمهوری اسلامی از فقرا و مستضعفین فاصله گرفته‌اند، حشر و نشر آن‌ها با مرفحین بیشتر شده آن روز در جمهوری اسلامی آغاز انحراف است. امام گفت اگر روزی دیدید رفت و آمد روحانیون با اغنیا و اشراف بیشتر شد و با فقرا کم‌تر آن روز آغاز خطر است. خطر دیگر جابجایی اصل و فرع است. این‌که ارزش‌های اصولی پیش ما فرعی بشوند و مسائل فرعی اصلی بشوند. خطر دیگر اعتماد به وعده‌ها و لبخندهای دشمن است و بی‌اعتمادی به مردم و نیروی انقلاب. خطر بعدی فرهنگی که داریم دچار آن می‌شویم تنبلی و کم‌کاری و کسالت است که یک ملت را تباه می‌کند. و آخرین نکته‌ای که عرض می‌کنم این است که رهبری از حکومت آخوندی و آخوند حکومتی دو تعبیر به کار برده‌اند. حکومت آخوندی به این معنا که حکومت در اختیار یک صنف خاص باشد و در خدمت منافع آن صنف خاص که این حکومت نامشروع است و انقلاب اسلامی به دنبال ساختن چنین حکومتی نبوده است. اما حکومت آخوندی به این معنا که صنف روحانیت در حد مردم و بلکه پایین‌تر از آن‌ها چنان‌که در سنتش بوده زندگی کند اما به لحاظ فکری حکومت را رهبری کند، چرا. این تعبیر دیگری از حکومت اسلامی است. راجع به آخوند حکومتی هم دو تعبیر به کار بردند. آخوند حکومتی به عنوان آخوندی که به یک طبقه اشراف در حکومت تبدیل بشود و به بیت‌المال وصل بشود و از رانت حکومتی استفاده کند و بهتر از بقیه مردم زندگی کند، مشکل خودش و خانواده‌اش را راحت حل کند، در کنار فقرا و مستضعفین نباشد، همان آخوند فاجری است که پیامبر(ص) فرمودند اهل جهنم است. اما آخوند حکومتی به عنوان روحانیتی که در برابر مشکلات جامعه و حل اشکالات حکومت اسلامی و پیش بردن مسائل احساس مسئولیت کند، بله. اصلاً اگر حوزه بعد از این‌که حکومت تشکیل داده، حکومتی نباشد پس می‌خواهد به چه وظیفه‌ای عمل کند؟ هر گلایه‌ای که از بهاییت و وهابیت و کلیساهای خانگی بکنیم تف سر بالاست و به سمت خود ما برمی‌گردد چون اولین مسئول که از او خواهند پرسید چرا در برابر جریان‌های فکری انحرافی درست عمل نکرده‌ای و پاسخ مناسب ندادی ما هستیم. ما به عنوان طلبه و حوزه هستیم. ما حق شکایت از دیگران را نداریم که در برابر وهابی و بهایی و کلیسای خانگی چه کردی؟ ما باید پاسخگو باشیم. حکومت بدون روحانیت قوی فلج است. آخرین جمله این‌که بعضی از نهادهای رسمی جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ کاسب هستند. هر دولتی که عوض می‌شود کاری به صحبت‌های رهبری ندارد. دوباره کارهای خودشان را می‌کنند. نمی‌خواهم اسم ببرم. بعضی از آن‌ها حتی در خدمت دشمنان هستند. منافع و امتیازات خود را در خدمت دشمنان انقلاب و اسلام قرار داده‌اند و می‌دهند. بعضی‌ها هم می‌خواهند کار کنند اما توان و عرضه کار را ندارند. بنابراین ما نباید به آن‌ها اتکا کنیم. روحانیت و حوزه علمیه از جهاتی منتظر حکومت ننشینند. من عذر می‌خواهم که در محضر بزرگان این جمله را عرض می‌کنم. حوزه علمیه قم منتظر حکومت ننشینند. حکومت در یک عرصه‌هایی با هر دولتی که عوض می‌شود و هر مجلسی که عوض می‌شود، ضعیف است. نمی‌تواند. خودش را نمی‌تواند جمع کند چه برسد به این‌که اصلاحات اجتماعی انجام بدهد. منتظر حکومت ننشینید که در کجا و کجا مسائل فرهنگی را حل می‌کنند. بعضی از این‌ها نمی‌توانند مشکلات ابتدایی خودشان را هم حل کنند. هنوز اگر امیدی هست به قم است و لذا دوباره باید به قم گفت که «قم فانذر».

و السلام علکیم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha